تو چرا این جوری شدی ؟

 

تو گر سودای گل داری ، چرا پس در پی خاری ؟

و گر دیوانهء یاری ، چرا پس یار ِدیوانی    ؟

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 03:53 ب.ظ http://www.taranombahari.blogfa.com

زیر بارون گریه کردم تا تو اشکمو ببینی .
نگاه اولت بر من اثر کرد
نگاه دومت دیوانه ام کرد
نگاه سومت عاشق ترم کرد
نگاه آخرت خاکسترم کرد
مثل همیشه عالی بود منتظرت هستم موفق باشی
یا حق

باران یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:54 ق.ظ http://rainymay.blogfa.com

من از جنس آدم نماها نبودم

برای همین هم فریبا نبودم

شکفتم میان زمستان ولیکن

به فکر دل سخت سرما نبودم

به احیای جسمی نشستم که مرده است

عجب فکر خامی مسیحا نبودم

اگرچه غریبم دلم خوش به این است

که از جنس آدم نماها نبودم

تک درخت خشکیده باغ چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:51 ب.ظ

کاش می دانستم در پی کدامین بودن هستم ؟

خود را در میان این همه شدن ها گم کرده ام

می روم ، می آیم ، می مانم ، می شوم و اما باز ، همانم

مسیرم را در هجوم این همه ندانستن ها میجویم

معبود من ،

مرا در کدامین نوع خلقتت به حال خود وا گذاشته ای ؟؟؟

تنها ، بی نشان

در پی چیزی که راه به ...

مرا به کدامین نوع حکمتت می آزمایی ؟!

بیراهه ها فراوانند و راه ها ناپیدا

کمکم کن تا از پس این همه نبودن هایم ، خود را بیابم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد