این جوری هم بد نیست

 

امروز پس از گذشتن از یک روز عجیب و غریب

گفتم :

     اگر تا بحال زیاد دیده ای تجربه کن ندیدن را

و اگر تا بحال زیاد به اطرافت نگاه نکردی  دیدن را آزمایش کن

شاید این دیدن ها و ندیدن ها نگاهت را به اطراف عوض کرد

یا حسین

 

  می دانم اگر بقیه بدانند حتی نامت گره های ناگشودنی را باز می کند

 اما حیف که نمی دانند و نمی خواهند بدانند

من گفتم هر که خواست در این مورد با هم صحبت کنیم

تشنه ام . . .

تشنه یک جرعه آب فراتم ای اجل مهلت بده

به یاد آن روز که در کربلا بودم

حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند . . .

 

  اگر به کوی تو بویی به من رساند باد

                                           تمام هستی خود را به باد خواهم داد