دل را باید با یک کارد برید از ...

نمی دونم درسته یا نه

خیلی آدمها می شوند تکیه گاه آدم

بعد یک دفعه همه تنهات می گذارند

می مونی خودت و خودت و البته خدا و امام زمان هم که فراموشت نمی کنن


اون وقت می ری تو آشپزخونه و کارد رو برمی داری

می زنی به این دل

که دیگه به این دنیا دل نبنده !

مگه اینکه خدا دلش رو به یک جایی ببنده که دیگه اون طناب پوسیده نباشه

و آخرش هم به چاه نرسه



نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی آزاده چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:06 ب.ظ http://mahdiazadeht.blogsky.com/

واقعا ها! اصلا یعنی چی دل آدم یهو یه جا گیر میکنه؟ چه معنی داره؟ کاش می‌شد آدم بره توی setting وجودش و تیک دل بستن رو برداره و خیال خودش و بقیه‌ رو راحت کنه!

... چهارشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:59 ق.ظ

آمدم تا مست و مدهوشت کنم اما نشد
عاشقانه تکیه بر دوشت کنم اما نشد

آمدم تا از سر دلتنگی ام گریه تلخی در آغوشت کنم اما نشد

نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم سعی کردم فراموشت کنم اما نشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد