آدمها حرفهاشون رو قورت می دهند من انتقادها را
با همه تلخی اش قبول می کنم
عکس آدمها , براشون خیلی مهمه
(دست هر کسی نمی دهند)
امّا اونها از قلبشون اصلاً خبر نمی گیرند
چون حتماً صرف نداره
یکی از بزگترین آرزوهام اینه که
جای قلب مردم با زبونشون عوض بشه
اون وقت مردم راحتتر می فهمند
چه کسی راست میگه ؟
ادامه...
بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت یک بیت بعد واژه ی لب تشنه را گذاشت تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت حس کرد پا به پایش جهان گریه می کند دارد غروب فرشچیان گریه می کند با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن در خلسه ی عمیق خودش بود و هیچ کس نبود شاعر کنار دفترش افتاد از نفس
رجا وثوقی
سهشنبه 17 دیماه سال 1387 ساعت 06:55 ب.ظ