چند لحظه مونده به سال تحویل

چه اسفند ها    آه.....

چه اسفند ها دود کردیم

 

برای تو ای روز اردیبهشتی

                                     که گفتند این روزها  

 

                         می رسی       

 

                                              از همین راه.

 

هفت سین من

عشق از من و نگاه تو تشکیل می‌شود
گاهی تمام من به تو تبدیل می‌شود

وقتی به داستان نگاه تو می‌رسم
یکباره شعر وارد تمثیل می‌شود

ای عابر بزرگ که با گامهای تو ...
از انتظار پنجره تجلیل می‌شود

تا کی سکوت و خلوت این کوچه‌های سرد
بر چشم های پنجره تحمیل می‌شود؟

آیا دوباره مثل همان سالهای پیش
امسال هم بدون تو تحویل می‌شود؟

بی شک شبی به پاس غزلهای چشم تو
بازار وزن و قافیه تعطیل می‌شود

«آنروز هفت سین اهورایی بهار
موعود! با سلام تو تکمیل می‌شود»

سخنی از چاپلین

چارلی چاپلین:

با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه،


رختخواب خرید ولی خواب نه،


ساعت خرید ولی زمان نه،


می توان مقام خرید ولی احترام نه،


می توان کتاب خرید ولی دانش نه،


دارو خرید ولی سلامتی نه،


خانه خرید ولی زندگی نه


و بالاخره ،


می توان قلب خرید، ولی عشق را نه

یه اسمی داره دیگه !!!

از کوی تو چون سایه گذر کردم و رفتم


و ز خاک رهت کحل بصر کردم و رفتم 



بیرون نشد از اندیشه وصل تو چو از دل


با یاد رخت عزم سفر کردم و رفتم

غزل 414 حافظ

گلبن عیش می​دمد ساقی گلعذار کو

باد بهار می​وزد باده خوشگوار کو


هر گل نو ز گلرخی یاد همی​کند ولی

گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو

مجلس بزم عیش را غالیه مراد نیست
ای دم صبح خوش نفس نافه زلف یار کو

حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا
دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو

شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زد
خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو

گفت مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو
مردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو

حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است
از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو