نگاه حکایت غریبی است ...


این متن به یکی از بهترین دوستان نتی خودم شاپرک خانم تقدیم میشه



نگاه حکایت غریبی است، خوب آن طرف را نگاه کن،

کنار پیاده رو آن بچه کوچک

که دارد گدایی می کند نگاهش رو دنبال کن یک مسیر مستقیم از چپ به راست


یک کم بیا این طرف تر


پلیس هم نگاه می کند به ماشین ها به کارهایی که رانندگان انجام می دهند
آنها را دعوا می کند


برو جلوتر


این ها که نگاه نبودند
برو برو
آهان
همین جا خوبه


کنار گل فروشی، اون پسر رو نگاه کن ، وارد شد ، یک دسته گل سرخ خرید
اومد بیرون ، نگاهش رو تعقیب کن ، اون طرف خیابون ، یک دختر ایستاده
آره درسته ، نگاه هاشون به هم گره خورد ، و گل سرخ به سمت دختر رفت
چند دقیقه همدیگه رو نگاه کردن ، انگار نه انگار کسی هم اونجا هست
پسره انگار کسی رو نمی دید چه نگاه با شکوهی اما یک دفعه
پسره به ساعتش نگاه کرد و گفت ببخشید من باید برم
دختر که انگار هنوز سیر نگاهش نکرده بود چشم هاش رو بست و پسر رفت


من هم اونجا چشم هام رو بستم از گوشه چشمم اشکهام رو پاک کردم
و به نگاههای دیگه مشغول شدم

نگاه اون بچه کوچولو همون که داره به مامانش می خنده از تو کالسکه می بینیش
چه قدر معصومانه می خنده خنده اش هیچی رو طلب نمی کنه نگاهش
فقط مقداری محبت و لبخند رو می خواد


اون گوشه داری تو ام می بینی آره یکی ایستاده داره گلها رو پر پر می کنه
به ساعتش نگاه می کنه واقعا چه نگاه عجیبی

این طرف و اون طرف رو با نگاه هاش طی می کنه باز می رسه به ساعتش
و این دفعه اون دسته گل رو که گرفته دونه دونه گلبرگ هاش رو می کنه
و چند لحظه بعد ناپدید می شه
خب حالا تو ذهن من همه این نگاه ها رژه می روند
ولی همیشه نگاه من به یک گل سرخ هست
که دارد از این دست به اون دست می رود
توی فکر همین نگاه ها بودم
که نگاهی من رو میخ کوب کرد میخ کوب ! و تصویرش برای همیشه تو ذهنم موند

نظرات 8 + ارسال نظر
تارا پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:36 ب.ظ http://tarayanisetareh.blogfa.com

سلام دوست سری هم به من بزن

علی راد شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:52 ب.ظ http://novin21.blogsky.com

اما روشی که سریع فرد رو به جواب برسونه از همه بهتره :
درسته ولی من فرض می کنم که ایرونی ها آدم فهمیده ای هستن با یه اشاره تا آخرش رو می رن - ارائه اطلاعات جامع کار سایت هاست
ولی باز هم چشم سعی می کنم چند تا مطلب جامع هم بیارم. موزیکت چسبیدش

مرجان مهربون یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:31 ب.ظ http://relaxgirl.blogfa.com/

سلام ممنون که به من سر زدی
وبلاگ خوشملی دارییییییییییییییییییییییییییی

علی راد دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:55 ب.ظ

عید مبارک

مرجان مهربون پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:03 ب.ظ http://relaxgirl.blogfa.com/

سلام من اپم بدو بیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا جیگللللللللللللللللللللللل.[چشمک]

فهیمه شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:02 ب.ظ

اول سلام

وبلاگ زیبایی دارید ومطالب جالبی هم دارد

موفق باشید

آنگاه که دلتنگ ما شدی ،
وقتی سراغ ما را در دل جستی ، آن زمان که دستان بیرحم بغض ، گلویت را فشرد و هر هنگام پاکی احساست ما را طلب کرد ،
دسته‌ای یاس بردار و ببوی و از حریر گلبرگ‌هایش و قامت ساقه‌هایش بخوان نام ما را ؛

بخوان نام ما را از یاس :

سلام علی آل یس...

حمیرا شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:47 ب.ظ

سلام
خیلی وبلاگ خوبی دارین
من اولین دفعه است که میام وبلاگتون
خیلی متناتون قشنگه

مرد باران پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:30 ب.ظ http://rainct.blogsky.com/

سلام:
خیلی جالب بود٬ متنی متفاوت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد