ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
بین همین لحظه ها یه لحظه هم هست که
جشن تولده عشقه
ولی جالب اینجاست
که هیچ کی براش تولد نمیگیره
چون نمی دونه کی متولد شده
به دور لاله قدح گیر و بی ریا می باش به بوی گل نفسی همدم صبا می باش
نگویمت که همه ساله می پرستی کن سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش
چو پیر سالک عشقت به می حواله کند بنوش و منتظر رحمت خدای می باش
گرت هواست که چون جمع به سر غیب رسید بیا و همدم جام جهان نما می باش
چو غنچه گرچه فروبستگی است کار جهان تو همچو باد بهاری گره گشا می باش
وفا مجوی ز کس ور سخن نمی شنوی به هرزه طالب سیمرغ و کیمیا می باش
مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ ولی معاشر رندان پارسا می باش
میخواهمت چنان که شب خسته خواب را
میجویمت چنان که لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیدهدمان آفتاب را
بیتابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایستهای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی، میآفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
قیصر امین پور
برای موشمولی خودممممم
نگرانی را بچین با یک موچین
روی لبهات یه نیم دایره بکش 2 طرفش به سمت بالا
توی قلبت یه گل رز بکار
و با یاد او پر از غنچه اش کن
و بدان که صدای احساست را می شنود
یک قدم مانده به صبح