شعری که دکتر انوشه وقتی عاشق شده بود سرود

کسی بی خبر آمد 

مرا دست خودم داد 

کسی مثل خودم غم 

کسی مثل خودم شاد 

کسی مثل پرستو در اندیشه ی پرواز 

کسی بسته و آزاد 

اثیر قفسی باز 

کسی خنده کسی غم 

کسی شادی و ماتم 

کسی ساده کسی صاف 

کسی درهم و برهم 

کسی پر ز ترانه 

کسی مثل خودم لال 

کسی سرخ و رسیده 

کسی سبز و کسی کال 

کسی مثل تو ای دوست 

مرا یک شبه رویاند 

کسی مرثیه آورد 

برای دل من خواند 

من از خواب پریدم 

شدم یک غزل زرد 

و یک شاعر غمگین 

مرا زمزمه می کرد  

 

به نقل از وبلاگ  

http://www.ghazalezard.blogfa.com/post-2.aspx

قبل تر ها از یک رهگذر شنیده بودم

 آنگاه که تنها شدی و در جستجوی یک تکیه گاه مطمئن هستی بر من توکل کن (نمل آیه 79) آنگاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده و رها نمی شوی به من امیدوار باش (زمر آیه 53) آنگاه که در پی تعالی وکمال هستی نیتت را پاک والهی کن (فاطر آیه 29) آنگاه که سر مست زندگانی و مغرور به آن شدی به یاد قیامت باش (فاطر آیه 5) آنگاه که دوست داری به آرزویت برسی به درگاهم دعا کن تا اجابت کنم (غافر آیه 60) آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد به یاد من باش

این هم تفالی به حافظ !

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش 

می‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش 

گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور 

دور باد آفت دور فلک از جان و تنش 

گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا 

چشم دارم که سلامی برسانی ز منش 

به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه 

جای دل‌های عزیز است به هم برمزنش 

گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد 

محترم دار در آن طره عنبرشکنش 

در مقامی که به یاد لب او می نوشند 

سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش 

عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت 

هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش 

هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال 

سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش 

شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است 

آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش

مهلت من هم تمام شده !‌

نمی دانم  

مهلت من که تمام شده  

در انبوه این مخالفت ها  

و ...