یلدا


دیگر یلدا برایم مفهمومی ندارد یلدای من تو بودی که با اخرین برگ پاییز باد تورا با خود برد واز ان وقت برایم همه شبها یلداست چه طولانی و پردرد

کوچ

من جامانده ام در زمان 

در 25سالگی ام که به قلبم امدی و ماندگار شدی

در خاطراتم که پرسه زدی

ودر شهرم که از انجا کوچ کردم

بی تو...

ستاره سهیل

فصل پنجم

متن جمله ،ناب تو بود ومن در پی جمله ای نابتر برای تو و تو درون کلمه ای نابتر از قلبم
وقلبم ناب از عشقت
بی حضورت طپش قلبم تکراری بیش نیست تکرار روزهای نبودنت تکرر فصلهاست،
 بی باران 
معنای تو چیست، عشق یا ضربان تشدید شده قلبم
معنایت را نمیدانم فقط انقدردانم که نیستی، بی حضورت فصلها خاکستری است و باران نمیبارد
تو فصل اخری بعد از زمستان تو فصل  پنجمی  که خداونددر قلبم نهاده فصل عشق منی ،فصل پنجم من.
ستاره سهیل

گلدان

گلدانم را اب میدهم نگاهت میکنم لبخند تلخ تو و نگاه سرد من 

و گرمی زندگی گلدان در خاک سرد فرو رفته 

کاش ماهم گلدان بودیم...

ستاره سهیل

روی صندلی خودم

قصد سفر دارم! 
از روی صندلی خودم به صندلی تو 
هرچه فکر کردم هیچکس از من به تو شبیه تر نیست 
نشستم تا جای خالیت پُر شود 
چه دردِ بدی  
یا من نیستم یا تو نیستی...