بی شکلی !

بی شکل تر از باد شدم تا نهراسی

وقتی که من واقعی ام را بشناسی

پیداست که در حوصله ی جسم،نگنجد

این وسعت پر دغدغه این روح حماسی

ها....... عاشق روییدن و تکثیر شدن ها!

در پیله ی پیراهنی خود نپلاسی

عریان شو وُ،انکار کن این جسم شدن را

تو جانی و جان را که نپوشند لباسی

تا مرگ رسیدیم و به سویی نرسیدیم

ما را به کجا می برد این پرت حواسی؟ 

کتاب چتر برای چه؟خیال که خیس نمی شود/محمد علی بهمنی

صدای قلب من را شنیده ای !

پسر به سمت دختر رفت با گامهایی لرزان و قلبی پر تپش !
و دختر از پسر عبور کرد
غافل از اینکه تکه های شیشه ای قلب پسر سکوت را در هم شکست
دختر لحظه ای به عقب نگاه کرد و به راهش ادامه داد
خم شد تا تکه شیشه ها رو جمع کنه
نگاهش به یک گوشه خیره شده بود که دختر از دیدگانش محو شد
برای همیشه!
چند لحظه بعد صدای قلبش رو شنید...