صدای قلب من را شنیده ای !

پسر به سمت دختر رفت با گامهایی لرزان و قلبی پر تپش !
و دختر از پسر عبور کرد
غافل از اینکه تکه های شیشه ای قلب پسر سکوت را در هم شکست
دختر لحظه ای به عقب نگاه کرد و به راهش ادامه داد
خم شد تا تکه شیشه ها رو جمع کنه
نگاهش به یک گوشه خیره شده بود که دختر از دیدگانش محو شد
برای همیشه!
چند لحظه بعد صدای قلبش رو شنید...

نظرات 2 + ارسال نظر
رهگذر جمعه 10 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 06:35 ب.ظ

:(

... چهارشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:02 ق.ظ

نمی خوام بین منو بین دلش جنگ بشه
نمی خوام عشقی که اون نداره کم رنگ بشه
من فقط یه چیزی از خدا می خوام
واسه یک بارم شده دلش برام تنگ بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد