-
وسیله دگرگون ساختن گیتی ، خودت هستی !
پنجشنبه 13 فروردینماه سال 1388 20:52
مطلب زیر روی سنگ قبر یک متوفی در یکی از گورستان های انگلستان حک شده است: زمانی که جوان و فارغ البال بودم و تخیلاتم حد و حصری نداشت٬ رویای دگرگون کردن گیتی را در سر می پروراندم. بزرگتر و عاقلتر که شدم٬ کاشف بعمل آوردم که گیتی دگرگون نخواهد شد و به همین خاطر تا حدی کوتاه آمدم و تصمیم گرفتم که فقط کشورم را دگرگون کنم....
-
چند لحظه مونده به سال تحویل
جمعه 30 اسفندماه سال 1387 12:50
چه اسفند ها آه..... چه اسفند ها دود کردیم برای تو ای روز اردیبهشتی که گفتند این روزها می رسی از همین راه.
-
هفت سین من
چهارشنبه 28 اسفندماه سال 1387 00:40
عشق از من و نگاه تو تشکیل میشود گاهی تمام من به تو تبدیل میشود وقتی به داستان نگاه تو میرسم یکباره شعر وارد تمثیل میشود ای عابر بزرگ که با گامهای تو ... از انتظار پنجره تجلیل میشود تا کی سکوت و خلوت این کوچههای سرد بر چشم های پنجره تحمیل میشود؟ آیا دوباره مثل همان سالهای پیش امسال هم بدون تو تحویل میشود؟ بی شک...
-
سخنی از چاپلین
دوشنبه 26 اسفندماه سال 1387 08:20
چارلی چاپلین: با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه
-
یه اسمی داره دیگه !!!
شنبه 24 اسفندماه سال 1387 00:46
از کوی تو چون سایه گذر کردم و رفتم و ز خاک رهت کحل بصر کردم و رفتم بیرون نشد از اندیشه وصل تو چو از دل با یاد رخت عزم سفر کردم و رفتم
-
غزل 414 حافظ
پنجشنبه 22 اسفندماه سال 1387 19:43
گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو باد بهار میوزد باده خوشگوار کو هر گل نو ز گلرخی یاد همیکند ولی گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو مجلس بزم عیش را غالیه مراد نیست ای دم صبح خوش نفس نافه زلف یار کو حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زد خصم زبان دراز شد خنجر آبدار...
-
شعری عاشقانه و ریاضی وار از یک ریاضی دان ایرانی
جمعه 16 اسفندماه سال 1387 00:36
منحنی قامتم، قامت ابروی توست خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی اوست حد رسیدن به او، مبهم و بی انتهاست بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست چون به عدد یک تویی من همه صفرها آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست بی تو وجودم بود یک سری واگرا ناحیه همگراش دایره روی توست...
-
اندر باب آینه
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 23:20
مدتی است که می خواهم چند کلمه حرف حساب بزنم بعد از فکر زیاد به این نتیجه رسیدم که در باب آینه و خواص آن و حالات آن و تشبیهات و ... چند کلمه ای به هم ببافیم تا هم وبلاگمان به روز شود هم مطالبی در مخ شما فرو افتد باشد که موجب تألم خاطر شما نگردد و خنده ای بر لبانتان جاری شود اما آینه در ادبیات بعضی ها به اشتباه گفته اند...
-
تسلیت
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1387 20:58
-
به جای روز ولنتاین یا روز عشاق
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 16:08
چند سالی است حوالی 25 بهمن ماه (14 فوریه) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها و شهر می بینیم. مغازه های اجناس کادوئی لوکس و فانتزی غلغله می شود. همه جا اسم ولنتاین و کادوی روز عشق به گوش می خورد. ظاهرا اموری که رنگ و بوى فرنگى داشته، نشان بر متمدن و به روز بودن و باکلاسى دانسته ایم و عدم پیروى از آن را نشان بر عقب...
-
یا حسین
یکشنبه 27 بهمنماه سال 1387 22:54
-
امام ِ زمان
پنجشنبه 3 بهمنماه سال 1387 21:45
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 بی تو چگونه می شود از آسمان نوشت از انعکاس ِ ساده ی رنگین کمان نوشت ؟ . این یک حقیقت است – بی تو – بهار ِِ من ! باید چهار فصل سال را خزان نوشت . در این جهان ِ پر درد و سرد – خدای ِ من دستان ِ سبزپوش ِ تو را سایبان نوشت . دنبال ِ رد ِ پای تو گشتم...
-
نامه
یکشنبه 29 دیماه سال 1387 23:31
و نامه های کوفیان در آتش خیمه ها سوخت
-
الا که راز خدایی
یکشنبه 22 دیماه سال 1387 23:24
الا که راز خدایی خدا کند که بیایی تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی شب فراق تو جانا، خدا کند به سر آید سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی دمی که بی تو برآید، خدا کند که نیاید الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی تو احترام حریمی، تو افتخار حطیمی تو...
-
باز این چه شورش است
سهشنبه 17 دیماه سال 1387 18:55
باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست شاعر شکسته خورده طوفان کربلا ست بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت یک بیت بعد واژه ی لب تشنه را گذاشت تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت حس کرد پا به پایش جهان گریه می کند دارد غروب فرشچیان گریه می کند با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید شاعر برید و...
-
باز محرم رسید
چهارشنبه 11 دیماه سال 1387 18:42
-
آیین زندگی و خوشبختی به زبان رایانه
چهارشنبه 4 دیماه سال 1387 16:39
۱. در زندگی و معاشرت با دیگران، نرمافزار باشیم؛ نه سختافزار. ۲. اهل خالیبندی نباشیم و برای دیگران، این همه کلاس نگذاریم و پرستیژمدارانه، رفتار و برخورد نکنیم. میگویند شخصی به نصب در و پنجرههای منازل و مغازهها اشتغال داشت. یکی از او پرسید: به چه کاری مشغول هستی؟ آن شخص یقه خود را درست کرد و بادی در غبغب انداخت و...
-
دل را باید با یک کارد برید از ...
سهشنبه 3 دیماه سال 1387 09:28
نمی دونم درسته یا نه خیلی آدمها می شوند تکیه گاه آدم بعد یک دفعه همه تنهات می گذارند می مونی خودت و خودت و البته خدا و امام زمان هم که فراموشت نمی کنن اون وقت می ری تو آشپزخونه و کارد رو برمی داری می زنی به این دل که دیگه به این دنیا دل نبنده ! مگه اینکه خدا دلش رو به یک جایی ببنده که دیگه اون طناب پوسیده نباشه و آخرش...
-
نویسنده کتاب الغدیر یک آرزو داشت
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1387 13:25
فرزند علامه امینی (علامه امینی نویسنده کتاب الغدیر)، می فرمود: در آخرین روزهای عمر پدرم از ایشان سوال کردند که شما چه آرزویی به دل دارید؟ ایشان در جواب فرمودند: من فقط یک آرزو دازم و آن این که خداوند به من یک عمر طولانی بدهد و من در این عمر از همه کناره گرفته و در گوشه بیابانی چادری بزنم و آنجا ساکن شوم و تا آخر عمرم...
-
عید غدیر بر همه مسلمانان جهان مبارک
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1387 12:46
-
کمی تا قسمتی آفلاین
جمعه 22 آذرماه سال 1387 21:05
بعضی وقتها هم خوبه آدم آفلاین بشه و کمی درس بخونه شاید یه اتفاقی بیافته
-
اعتماد به خدا
یکشنبه 10 آذرماه سال 1387 18:33
امام جواد (ع): اعتماد به خدا بهای هر کالای گرانبها و نردبان رسیدن به هر امر بلندمرتبه است الثقة بالله ثمن لکل غال و سلم لکل عال
-
طلوع آفتاب
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1387 17:09
توی جاده موقع طلوع آفتاب وقتی چشمهات به نور اون می افته یادت میاد که باید چشم هات رو ببندی و به مسیرت ادامه بدی یا باید چشم هات رو به نشانه تأیید روی هم بگذاری یا هم نور خورشید می خواد چشم هات رو نوازش کنه و باید چشم هات ببندی توی همین فکرها هستی که آفتاب طلوع می کنه و فاصله اش از تو زیاد میشه و تو منتظر می مونی تا...
-
سه شرط لازم
جمعه 24 آبانماه سال 1387 18:15
دکتر انوشه سپس خطاب به دانشجویان سه شرط لازم را برای ازدواج این چنین بیان نمود: اول این که انسان در درون خویش به وحدت رسیده باشد. دوم این که با همان حفظ منیت و واحد نیت، توانایی ساخت ما را داشته باشد و شرط سوم تفاوت تدبیر و تقدیر را درک کرده باشد. دکتر انوشه در ادامه با استناد به حدیث امیرالمومنین که می فرمایند...
-
نظر یکی از خوانندگان درباره سخنرانی دکتر انوشه
جمعه 24 آبانماه سال 1387 17:06
الان که کاملتر خواندم می فهمم که این آقا همش از بعد حیوانی دختر و پسر حرف زده. صحبتش از انسانهایی هست که با بعد حیوانیشون زندگی می کنند و تربیت دینی نداشته اند. اینکه گفته: «دختران از دوم راهنمایی به بعد دوست دارند بدانند چند مَرده حلاجاند. اصولاً در دورة راهنمایی نباید نهی از منکر کرد چراکه نهی از منکر به امر به...
-
سخنرانی دکتر انوشه در جمع دانشجویان دانشگاه آزاد
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1387 19:53
به نقل از وبلاگ http://saaghaar.persianblog.ir/post/98 اول از همه این را بگم که تخصص دکتر انوشه در تیپولوژی هست . از تفاوت دختران و پسران شروع می کنم : عدد یک نشان دهنده خصوصیات دختران و عدد دو نشان دهنده خصوصیت پسران هست : ۱) اساسا به گفتگو علاقه دارند . ۲) اساسا به سکوت علاقه دارند. ۱) در روز به طور متوسط ۲۶۰۰۰ کلمه...
-
شعری که دکتر انوشه وقتی عاشق شده بود سرود
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1387 19:47
کسی بی خبر آمد مرا دست خودم داد کسی مثل خودم غم کسی مثل خودم شاد کسی مثل پرستو در اندیشه ی پرواز کسی بسته و آزاد اثیر قفسی باز کسی خنده کسی غم کسی شادی و ماتم کسی ساده کسی صاف کسی درهم و برهم کسی پر ز ترانه کسی مثل خودم لال کسی سرخ و رسیده کسی سبز و کسی کال کسی مثل تو ای دوست مرا یک شبه رویاند کسی مرثیه آورد برای دل...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 آبانماه سال 1387 15:06
-
قبل تر ها از یک رهگذر شنیده بودم
جمعه 17 آبانماه سال 1387 19:04
آنگاه که تنها شدی و در جستجوی یک تکیه گاه مطمئن هستی بر من توکل کن (نمل آیه 79) آنگاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده و رها نمی شوی به من امیدوار باش (زمر آیه 53) آنگاه که در پی تعالی وکمال هستی نیتت را پاک والهی کن (فاطر آیه 29) آنگاه که سر مست زندگانی و مغرور به آن شدی به یاد قیامت باش (فاطر آیه 5) آنگاه که دوست داری...
-
این هم تفالی به حافظ !
جمعه 17 آبانماه سال 1387 17:02
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از چشم حسود چمنش گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور دور باد آفت دور فلک از جان و تنش گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا چشم دارم که سلامی برسانی ز منش به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه جای دلهای عزیز است به هم برمزنش گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد محترم دار در آن...