-
چه می خواهی !!
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 05:19
سلام یک پست نوشتم اما نمی دونم چی شد یه جورایی غیب شد برای اون پست مرحومم که هیچی ازش نمونده آرزوی خوشبختی می کنم خب این شبها از خدا چی می خوای چه جوری می خوای کیو می بری به درگاه خدا تا جوابت رو بده فقط برای خودت می خوای ممنون میشم به همین چند تا سوال ساده جواب بدی
-
لباس بخریم
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 23:10
خب میگن ماه خدا اومده ----- خدایم مهمونی داره مامان مهمونی خدا چه جوریه ؟ عزیزم : خدا به همه بنده هاش گفته بیاین یعنی خدا برای همه کارت دعوت فرستاده نه برای همه که نفرستاده اما گفته بیاین مهمونی مامان یعنی باید لباس های نو بپوشیم لازم نیست لباس نو بپوشی همین که بدونی داری مهمونی کی میری خیلی خوبه پس کادو برای صابخونه...
-
همه رنگ ها در کنار هم زیباست
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 11:31
سفید رنگ آرامش است، اگر در اتاقی با رنگ سفید بمانی، از فرط آرامش دیوانه می شوی. سیاه رنگ جدی است، اگر در اتاقی با رنگ سیاه بمانی، از فرط ناامیدی دیوانه می شوی. قرمز رنگ جذاب و گرم است، اگر در اتاقی با رنگ قرمز بمانی از فرط هیجان دیوانه می شوی، زرد رنگ زندگی است، اگر در اتاقی با رنگ زرد بمانی از فرط اضطراب دیوانه می...
-
واژه " کردان" به دیکشنری زبان جهان راه پیدا کرد
شنبه 9 مردادماه سال 1389 15:43
گویا مدرک جناب کردان علاوه بر محافل دانشگاهی ایران جاهای دیگر هم لرزانده از جمله تحریریه. فرهنگ اوربان لغت جدید « کردانایز » یا « کردانیزه کردن » را به داخل این فرهنگ اضافه کرده است: 1 دریافت دکترا بدون داشتن لیسانس 2 مشهور و یک شخص مهم شدن (مثلا وزیر) با ارایه مدرک و سند قلابی 3 تجاوز جنسی به نوجوان زیر 18 سال 4 تلاش...
-
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
شنبه 9 مردادماه سال 1389 00:43
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس سند عشق به امضا شدنش می ارزد گرچه من تجربه ای از نرسیدن هایم کوشش رود به دریا شدنش می ارزد کیستم؟ باز همان آتش سردی که هنوز حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد با دو دست تو فروریختن دم به دمم به همان لحظه ی برپا شدنش می ارزد...
-
تبریک ایام ولادت امام زمان
شنبه 2 مردادماه سال 1389 23:47
این هم به مناسبت این ایام تقدیم دوستان از اینجا دانلود کنید اولش اینه اگر ز کوی تو بویی به من رساند باد تمام هستی خود را به باد خواهم داد این هم لینک
-
هر کجا هستی مرا هم یاد کن
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1389 22:26
یکی این شعر رو برام فرستاده بود گفتم بگذارم شماها هم بخونین شاعرش رو هم نمی دونم کیه ؟ دیر گاهی بود فکرم مرده بود در سکوت خویش خوابم برده بود چشمم از خواب جنون پف کرده بود روحم احساس تاسف کرده بود خیمه در خاموشی شب داشتم از هجوم هرم غم تب داشتم آمدی شب را پراندی از سرم فرصت پرواز دادی بر پرم ای خیال انگیز و ناز و...
-
به نام تک مکانیک قلب های تصادفی
پنجشنبه 24 تیرماه سال 1389 01:26
این متن رو تقدیم می کنم به همه اونهایی که محبت رو درک می کنند و از محبت به اطرافیانشون لذت می برن اولش بگم این به نام که تو عنوان پست اومده من رو یاد اون زمانی می اندازه که تو روستا سرباز معلم بودم جلسه اول هندسه دوم دبیرستان بود که رفتم سر کلاس بچه های با حالی بودن هر چند که ریاضی شون تعطیلات رسمی بود داشتم تو کلاس...
-
بهشت یا جهنم ؟!!
جمعه 4 تیرماه سال 1389 22:00
یکی از سناتورهای معروف آمریکا، درست هنگامی که از درب سنا خارج شد، با یک اتومبیل تصادف کرد و در دم کشته شد. روح او در بالا به دروازه های بهشت رسید و سن پیتر از او استقبال کرد. «خیلی خوش آمدید. این خیلی جالبه. چون ما به ندرت سیاستمداران بلند پایه و مقامات رو دم دروازه های بهشت ملاقات می کنیم. به هر شما هم درک می کنید که...
-
شعر مشیری در جواب خانه دوست کجاست ؟ سهراب
جمعه 4 تیرماه سال 1389 13:48
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش دوستهایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو هرکسی می خواهد وارد خانه پر عشق و صفایم گردد یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست بر درش برگ گلی می کوبم روی آن با قلم سبز بهار می نویسم ای یار خانه ی ما اینجاست تا...
-
ساخته های ما خراب می شود !
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 23:52
همه ما تا نساخته ایم و ساخته هایمان خراب نشده نسوخته ایم همه ما تا دل نبستیم و دل گسسته نشده غمگین نشده ایم همه ما تا بدست نیاورده ایم و داشته هایمان بر باد رفته ناراحت و افسرده نشده ایم همه ما اینگونه ایم پس از هر کوششی منتظر نتیجه هستیم اما بعضی وقتها نتیجه لازم حاصل نمی شود می خوام نظرتون رو بدونم بگید اگه به اونچه...
-
عینکت را عوض کن
پنجشنبه 20 خردادماه سال 1389 10:24
این مطلب رو یکی از خوانندگان وبلاگ توی نظرات گذاشته بودن دیدم خیلی جالبه گفتم شما هم بخونین استفاده کنین : ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد... این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. در همین...
-
You Can not But You Can
پنجشنبه 6 خردادماه سال 1389 14:22
You can't decide the length of life, but you can control how you want to live it. You can't control the weather, but you can control your mood. You can't change your look, but you can smile. You can't control others, but you can control yourself. You can't foresee tomorrow, but you can utilize today wisely. You can't...
-
نامه بسیار زیبای نادر ابراهیمی به همسرش
سهشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1389 17:04
همسفر! در این راه طولانی که ما بیخبریم و چون باد میگذرد بگذار خرده اختلافهایمان با هم باقی بماند خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم، مطلقا مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم یک ساز را، یک...
-
به اضافه فکر
دوشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1389 01:19
درباره این عکس ها فکر کنین و نظر بدین
-
مراقب باشین !!!
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1389 23:33
در مسیر زندگی تخم نا امیدی به هر بهانه ای می خواهد رشد کند مراقب باشید !!! جوانه امید هم می خواهد بروید یواشتر لهش نکنی !!
-
آخر تفاهم
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 13:25
مرد: وقتی دعوامون میشه چرا عصبانی نمی شی؟ زن : خودمو کنترل می کنم مرد: چه جوری ؟ زن : کاسه توالت رو می شورم . مرد : چه ربطی با دعوای من و تو داره ؟ زن :آخه با مسواک تو می شورمش
-
عمو فیلتر باف
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 13:18
عمـــــو فیلترباف… بله؟ فیلتر منو بافتی؟ بـــــــــله پشت وب انداختی؟بــــــــله بابا اومده؟ نــــــخیر چرا نیومده؟ فیلتر بوده!! عمـــــــو فیلتر باف؟ … بله؟ فیلتر خوب داشتی؟ نـــــخیر سرعت خوب داشتی؟ نــــــــخیر قیمت کم داشتی؟ نــــــــخیر اینترنت ملی هم داشتی؟ بـــــله عمو فیلترباف؟ … بـــــله؟ خیلی مخلصیم
-
آمد بهار
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 20:37
آمد بهار و بی گل رویت بهار نیست این جمله اول رو برای دل خودم گفتم می تونین نخونیدش اما جالبه تحویل سال این قدر که برامون مهمه به فکر عوض کردن خودمون پاک کردن کینه ها نیستیم بیاید فکر کنیم تو عید خودمون رو رفرش کنیم خودمون را رنگ خدایی بزنیم بچه مث بشیم همون بچه مثبت دیگه همین دیگه لینک یه آهنگی رو گذاشتم خوشگله...
-
تولد یکی هست دیگه ؟!!
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1388 22:23
و می آیی با یک بغل احساس می آیی با حس تازه می خندی می آیی می روی می خندی می آیی گریه می کنی می آیی می روی باز هم خندان بر می گردی آسمان بهتر است یا زمین ؟ به آسمان نگاه می کنم تو سرت را می اندازی پایین و من در اعماق آسمان نگاهم را خیره نگاه می دارم به امید آن روزی که ... این آهنگ زیبا تولد تولد رو هم یه دوستی برام...
-
ز خجالت چه کنم ؟
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1388 13:05
شب های دراز بی عبادت چه کنم طبعم به گناه کرده عادت چه کنم گویند کریم است و گنه می بخشد گیرم که ببخشد ز خجالت چه کنم این چند بیت رو دوست خوبم میل میل برام فرستاده
-
جشن تولد عشق
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1388 15:29
بین همین لحظه ها یه لحظه هم هست که جشن تولده عشقه ولی جالب اینجاست که هیچ کی براش تولد نمیگیره چون نمی دونه کی متولد شده
-
عکس قشنگ
سهشنبه 1 دیماه سال 1388 17:30
لطفا نظر خودتون رو درباره این عکس بگویید
-
فال حافظ
پنجشنبه 26 آذرماه سال 1388 23:18
به دور لاله قدح گیر و بی ریا می باش به بوی گل نفسی همدم صبا می باش نگویمت که همه ساله می پرستی کن سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش چو پیر سالک عشقت به می حواله کند بنوش و منتظر رحمت خدای می باش گرت هواست که چون جمع به سر غیب رسید بیا و همدم جام جهان نما می باش چو غنچه گرچه فروبستگی است کار جهان تو همچو باد بهاری...
-
میخواهمت چنان که شب خسته خواب را
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1388 10:39
میخواهمت چنان که شب خسته خواب را میجویمت چنان که لب تشنه آب را محو توام چنان که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیدهدمان آفتاب را بیتابم آنچنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را بایستهای چنان که تپیدن برای دل یا آنچنان که بال پریدن عقاب را حتی اگر نباشی، میآفرینمت چونانکه التهاب بیابان سراب را ای...
-
یک قدم مانده به صبح
یکشنبه 22 آذرماه سال 1388 11:09
نگرانی را بچین با یک موچین روی لبهات یه نیم دایره بکش 2 طرفش به سمت بالا توی قلبت یه گل رز بکار و با یاد او پر از غنچه اش کن و بدان که صدای احساست را می شنود یک قدم مانده به صبح
-
برف آدم برفی یه دنیا سفیدی
سهشنبه 17 آذرماه سال 1388 22:04
برف آمد در خانه ما در را باز کردم گفتم بفرما آمد داخل سرما هم با او وارد شد همه گفتند در را ببند مانده بودم از برف سفید پذیرایی کنم یا از خانواده در را بستم و به استقبال دانه های برف رفتم دستانم را باز کردم سوی آسمان قطره های برف از خجالت آب می شدند منتظر ماندم تا همه جا را سفید کردند دستکش را دستم کردم یه آدم برفی...
-
مرطوب کن مرا ای باران
دوشنبه 16 آذرماه سال 1388 10:38
باران باران صدای تو که می آید همه احساسات من را مرطوب می کند انگار بوی کاهگل می آید از خانه قدیمی ذهن من یاد باران یاد خوبی یاد پاکی آی باران تو کجایی من شوم خیس زیر چترت من شوم خیس روی گونه هایم اشک بکار اشک شوق اشک دوری اشک را هم با خود ببر صاف صافم کن مثل رنگین کمان بعد یک باران طولانی به یاد یه گل باقالی نوشته شد
-
همه ما 4 زن داریم
دوشنبه 2 آذرماه سال 1388 11:32
این مطلب مال خودم نیست اما دیدم جالبه بخونین روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت . زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزه پذیرایی میکرد. بسیار مراقبش بود و تنها بهترین چیزها را به او میداد. زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار میکرد . پیش دوستهایش اورا...
-
بی حافظه
جمعه 29 آبانماه سال 1388 21:27
توی آمار یه توزیعی هست به نام توزیع نمایی که میگن بی حافظه هست استادمون وقتی درس می داد می گفت مثال واضحش حرف زدن خانم ها هست بعد از 5 دقیقه صحبت هیچی نمی دونن چی صحبت کردن جز سلام و احوالپرسی این توزیع هم مرور زمان بهش بی اثر بود حالا می خوام یه نسخه اش رو روی مخم بریزم می ترسم هر چی یادم بوده یادم بره حالا باید یه...